به مناسبت روز جهانی رادیو
در نیمهی شهریور/سنبله ۱۳۹۹ خبری خوش از هراتِ جان به گوش رسید. این بانگ رادیو نوروز بود که از این شهر باستانی برخاسته بود. هرات که همواره کانون فرهنگ و ادب در جهان پارسی بوده، این بار نیز پیشگام پیوندی تازه میان مردمان حوزه تمدنی نوروز شده است.
راست است که اهالی «منطقه ما» که از کوه های بلند کشمیر تا سرزمین های بالکان و از فرارودان تا خلیج پارس را در بر میگیرد و مردمانش را پیوند جاودانه مهریست در نهان، دهه هاست که در سکوت و بی خبری از یکدیگر به سر میبرند. از یک سو دیوار آهنین سالیان سال این سرزمینها را از هم دور ساخت، از سوی دیگر، بحران های امنیتی به پررنگ شدن مرزهای سیاسی دامن زدند.
امروزه شناخت نسل جوان این کشورها از یکدیگر اغلب چنان اندک است که گاه آدمی را به شگفتی وا میدارد که چگونه میشود چنین از حال و روز همسایگان بی خبر باشیم و اخبار دیگر سرزمینهای دوردست، از چین و ماچین گرفته تا فرنگستان و بقیهی دنیا را بهتر از خانهی همسایه دنبال کنیم و شناخت دقیقتری از اوضاع و احوال جهان داشته باشیم و چشم از آنچه در «منطقه ما» میگذرد، ببندیم.
این درد مشترکی است که نسلهای جوان، از ترکیه تا هندوستان و از قزاقستان تا ایران را در بر میگیرد. از این رو، میتوان گفت که مهمترین مساله امروز ما در سطح منطقهای، فراهم نیامدن «سرمایه اجتماعی و فرهنگی مشترک» است. سرمایهای که بتواند برای ما هویتی مشترک بسازد و از دل آن، منافع مشترک برخیزد و امنیتی بر پایهی پیوندهای فرهنگی و اجتماعی پدید آورد. پیوندهای فرهنگی و اجتماعی ما که سست باشد، همکاریهای اقتصادی نیز میان ما پا نمیگیرند، و سیاستمداران زبان یکدیگر را نمیفهمند و نظامیان دوست را از دشمن نمیشناسند. اما آنان که باید این همدلی فرهنگی و همنشینی اجتماعی را فراهم آورند، روشنفکران و دانشگاهیان و اصحاب رسانه در «منطقه ما» هستند.
امروز شاید بیش از هر زمان دیگری میتوان مسوولیت خطیری که بر دوش نخبگان فکری این منطقه گذاشته شده است را دید و از آنان خواست که آگاهانه و با گامهایی درست و استوار، ایدههایی نو برای ساختن سرمایهای تازه در سطح منطقهای دراندازند. اگر امروز که در دو فضای حقیقی و مجازی میتوان سفر کرد و دوستانی یافت و به گفتگو نشست و به همکاری پرداخت، نتوانیم تعهد خود نسبت به پیوند فکری جوامع این منطقه را به درستی به انجام رسانیم، چه هنگام از پس این کار برخواهیم آمد؟ بیهوده است اگر گمان بریم که سیاستمداران و ارتشیان کشورهای ما، در کنار هزار و یک دغدغهی دیگر، برای پیوندهای فرهنگی و دانشی میان مردمان ما نیز راهجویی کنند و مسایل فرهنگی را در بالای دستورکار طولانی خود بگذارند.
در این سالها، آنچه در میان مردمان «منطقه ما» گم شده، گفتگوی میان اندیشمندان برای یافتن راهکارهایی برای مشکلات و نابسامانیهای مشترک بوده است. نه جامعهشناسان ما با هم دربارهی مشکلات اجتماعی مشترک اندیشیده اند، نه اقتصاددانان ما با هم راهکارهایی برای همکاریهای اقتصادی منطقهای نوشته اند، نه حقوقدانان ما توانسته اند جامعهی حقوقدانان منطقه را برای تدبیر مشترک امور حقوقی شکل دهند و نه روانشناسان ما از حال و روز روحی مردمان یکدیگر باخبر شده اند. در این میان، حتا روزنامهنگاران ما نیز کمتر فرصتی برای نشست و برخاست با یکدیگر و طرحریزی برای راهاندازی رسانههای مشترک یافته اند. گویی همه به انتظار نشسته اند تا دستی از غیب برآید و ما را که سالها و سدهها با هم دوست بودیم، با یکدیگر آشنا کند!
رادیو نوروز و وبسایت آن که کمتر از پنج ماه است کار خود را آغاز کرده، در همین دورهی کوتاه نشان داده که گروهی از روزنامهنگاران کارآشنا، با همکاری کارشناسان و تحلیلگران باتجربه، به خوبی میتوانند رسانهای حرفهای را راهاندازی کرده و موضوعات گوناگونی از فرهنگ و سیاست تا هنر، جامعه و ادبیات و از دینورزی تا صلحپژوهی و پاسداری از محیط زیست را دستمایهی پیوند میان مردمان «منطقه ما» کنند.
رادیو نوروز گامی درست و بجا برای پیوند منطقهای در حوزهی تمدن نوروز خواهد بود، اگر بتواند از مرزهای محلی و ملی گذر کند و به بانگی منطقهای بدل شود. دعوت از اندیشمندان حوزههای گوناگون در کشورهای منطقه برای همکاری در موضوعات پرشمار مشترک منطقهای، کوشش برای شکلدهی به هویت جمعی، دوری از نگاههای تنگنظرانه و سیاستورزی، که میتواند آفت جان این نهال نوپا باشد، و آشناسازی دانشگاهیان و روزنامهنگاران منطقه با ضرورت گسترش پیوندهای منطقهای، از جملهی مهمترین کارویژههای این رادیو میتواند باشد. خدا کند که رادیو نوروز بتواند مقدمهای باشد برای راه افتادن دهها و صدها رادیو و شبکهی تلویزیونی و سایت و روزنامه و خبرگزاری تازه که فکر و ذکرشان، دوستی و پیوند میان مردمان «منطقه ما» باشد.