رهبر جدید دولت اسلامی عراق و شام کیست؟

نویسنده: حسین احسانی؛ پژوهشگر انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان

رهبر جدید دولت اسلامی عراق و شام، ابوالحسن القریشی الهاشمی توسط شورای مجاهدین به تاریخ 19 حوت 1400 منصوب شد، همچنین شورای مجاهدین علاوه بر نصب الهاشمی به عنوان رهبر جدید، سخنگوی جدید خود را هم مقرر کرد که طی آن ابوحمزه القریشی نیز به عنوان سخنگوی جدید این سازمان تعیین گردید. انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، در مصاحبه با بعضی از کارشناسان تروریسم و برخی از منابع امنیتی عراقی درصدد بوده است تا تصویری واضح از رهبر جدید دولت اسلامی عراق و شام ارائه دهد. این کارشناسان و منابع نیز به شرط عدم افشای نام‌شان معلومات و اطلاعاتی دسته اول از رهبر جدید این سازمان به انستیتوت مطالعات استراتژیک ارائه کرده‌اند. همچنین نگارنده نیز ضمن مراجعه به آثار، تالیفات و ترجمه‌هایی که در بخش مطالعات بنیادگرایی انستیتوت قبلاً به نشر رسیده است، استمداد جسته تا بتواند با ادغام تحلیل‌ها و اطلاعات دسته‌ اول شمای کلی دولت اسلامی عراق و شام تحت زعامت رهبر جدید به دست دهد.

انتخاب رهبر جدید:

رادیو الفرقان، ارگان نشراتی صوتی دولت اسلامی بیانیه‌ای را با بخشی از آیه‌ی 23 سوره‌ی احزاب «فَمِنْهُم مَّن قَضَى‏ نَحْبَهُ» منتشر کرد. اگرچه، اشاره به این آیه به معنای تایید ضمنی کشته شدن رهبر قبلی داعش بوده است، اما تفسیر آیه نیز اینطور می‌رساند که اعضای ارشد و تیم تبلیغاتی این سازمان کشته شدن ابوابراهیم القریشی را که ناشی از شکست اطلاعاتی این سازمان بوده است را به قضا و قدر الهی نسبت دهند. تفسیر این آیه به این شرح است که کسانی که به وفای خود عهد کردند و برای وفای به عهد تا سر حد کشته شدن، قربانی می‌دهند. نکته‌ی دیگری که در این آیه است، تاکید بر روحیه‌ی شهادت و شهادت‌طلبی است که اعضای جهادی سازمان با وجود هزیمت و شکست، باید آن را سرلوحه‌ی کار خود قرار دهند[1].

اشاره به این آیه در حقیقت چشم پوشی از ناکامی اطلاعاتی و استخباراتی و فائق آمدن نیروهای ائتلاف بین‌الملل بر دولت اسلامی است تا از این طریق به فرافکنی بپردازند. حداقل در بخش‌های پایین‌ ساختار و لایه‌های زیرین سازمانی، این آیه می‌تواند به حفظ روحیه‌ی آنها بیانجامد. اگرچه که در هنگامه‌ی کشته شدن ابوابراهیم القریشی بسیاری از هواداران دولت اسلامی، کشته شدن او را امری دینی قلمداد می‌کردند و بر این باور بودند که خلفا و امرای اسلامی نیز هدفی به جز «شهادت» ندارند و آنها در این دنیا نیستند تا از لذایذ دنیوی بهره‌مند شوند.[2]

درست است که ابوالحسن القریشی با توصیه‌ی ابوابراهیم القریشی یعنی رهبر پیش از خود به شورای مجاهدین معرفی شد[3]، اما رهبر جدید با فاصله‌ای چندهفته‌ای انتخاب شد. علت این تاخیر چندهفته‌ای آن است که مجلس شورای مجاهدین علاوه بر آنکه صلاحیت‌های فقهی ابوالحسن القریشی را برای خلافت بررسی می‌کردند، باید در مورد ویژگی‌های شخصیتی وی تحقیق می‌کردند. انتخاب شتاب‌زده‌ی خلیفه‌ی پیشین باعث انفکاک سازمانی میان اعضای ارشد دولت اسلامی شده بود. این بار شورای مجاهدین از طریق مکانیزم شورای حل و عقد تمامی رهبران ارشد این سازمان درصدد بوده است تا انفکاک سازمانی به وجود آمده را بهبود بخشد و همه رهبران نظامی ارشد را تحت لوای خلیفه‌ی جدید متحد بگرداند.[4]

بشار خطیب الغزال الصمیدعی، حجی زیاد، ابوخطاب العراقی، ابوالمعز العراقی و ابواسحاق نام‌های متفاوت رهبر جدید سازمان دولت اسلامی است. او در میان رهبران ارشد به شیخ مجاهد جلیل، [صاحب] شمشیر برنده و قاضی الدم مشهور است. ابوالحسن به مانند رهبران سابق این سازمان نیز دارای چندین نام است که تعدد نام‌ها به دلیل مسائل حفاظتی و امنیتی است. نام سازمانی وی، ابوالحسن الهاشمی القریشی است. نکته‌ی قابل توجه این است که سه رهبر اخیر دولت اسلامی، از لقب «هاشمی» و «قریشی» استفاده کرده‌اند. اما چرایی این مسئله نیز به دلیل ایجاد ارتباط خاندانی با صدر اسلام می‌باشد.

«قریشی» از آن جهت استفاده می‌شود که نسب خلیفه‌های سه‌گانه‌ی اخیر دولت اسلامی به قبیله‌ی قریش می‌رسد. قریش نام قبیله‌ای است که پیامبر اسلام به آن منتسب است[5]. بنا به تاویل مسلمانان، خلافت حق انحصاری خاندان و قبیله‌ی قریش است[6].

«هاشمی» از آن جهت استفاده می‌شود که نسب پیامبر به سلاله‌ی بنی‌هاشم می‌رسد. این خاندان نیز در قبیله‌ی قریش ریاست مکه را بر عهده داشتند و خلفای عباسی هم خود را از سلاله‌ی عباس ابن عبدالمطلب که از خاندان بنی هاشم بوده‌اند، قلمداد می‌کردند. بنابراین، در این بستر تاریخی، خلیفه باید از قبیله‌ی قریش و از سلاله‌ی بنی‌هاشم باشد.

همین دو خصیصه و ویژگی رهبر فعلی دولت اسلامی نیز باعث متمایز شدن او در میان سایر کاندیدان برای زعامت و رهبری دولت اسلامی بوده است.[7] دیگر کاندیدان اگرچه از شرایط و خصایص سازمانی، مدیریتی و شخصیتی برخوردار بودند، اما نسب برخی از خصوصیات را نداشتند.

یکی از پژوهشگران در عرصه‌ی تروریسم معتقد است که «هیچ کاندیدی به اندازه‌ی بشار خطیب دارای جایگاه اجتماعی و سازمانی در دولت اسلامی برخوردار نبود[8].» از سویی دیگر کاندیدان دیگری به مانند ابوحمزه با وجود تمامی ویژگی‌ها نتوانست شرایط خلافت را احراز کند. حتی در حضور داشت ابوالحسن الهاشمی القریشی، برادر ابوبکر البغدادی به نام جمعه عواد ابراهیم نتوانست در مرحله‌ی کاندیداتوری برسد. همین مسئله در نفس خود عاملی برای تاخیر در اعلام رهبر جدید بوده است. به این معنا که اختلافات داخلی میان برخی از رهبران ارشد برای رسیدن به زعامت سازمان دولت اسلامی و حل این اختلافات موجب تاخیر در اعلام خلیفه‌ی جدید شد.[9]

از سویی دیگر، یکی از عوامل تقویت سازمان دولت اسلامی را می‌توان ویژگی‌های شخصیتی رهبران دانست. در کنار اینکه مسئله ایدئولوژی و استراتژی سازمان عاملی برای بقای سازمان دولت اسلامی است، اما ویژگی‌های شخصیتی خلیفه‌ها منجر به تقویت و یا ضعف سازمان می‌گردد. ابوبکر البغدادی به دلیل برخوردار بودن از ویژگی قاطع بودن تاثیر بسزایی بر نیرومندی دولت اسلامی داشته است، بالعکس ابوابراهیم القریشی نیز به دلیل عدم برخورداری از شخصیتی قاطع و خشن، موجب تضعیف بدنه‌ی سازمان شده بود.

سید علی نجات یکی از پژوهشگران مطرح در حوزه‌ی تروریسم در تشریح عوامل موثر بر آینده‌ی گروه‌های سلفی جهادی در خاورمیانه و شمال آفریقا معتقد است: «عامل دوم موثر در آینده‌ی گروه‌های سلفی جهادی به خصوص داعش و القاعده ظهور رهبر صاحب کاریزما می‌باشد که این گروه‌های اسلامی به طور غالب بر اساس رهبری نیرومند و قوی فعالیت می‌کنند… و به همین دلیل، ویژگی‌های شخصیتی رهبران جدید نقش مهمی را در آینده‌ی این دو سازمان ایفا می‌کند.»[10]

گذشته‌ی الصمیدعی:

الصمیدعی عضو ارشد کمیته‌ مسئول داعش، در سال 2013 به دولت اسلامی عراق پیوست. درست قبل از زمانی که ابوبکر البغدادی گروه‌های معارض سوریه‌ای را به گروه خود در عراق پیوند دهد. قبل از شکل‌گیری دولت اسلامی، الصمیدعی عضوی از گروه سلفی «انصار الاسلام» بود. این سازمان قبل از سال 2003 بر اهداف کردستان و نیروهای صدام حسین حمله می‌کردند اما بعد از حمله‌ی آمریکا به عراق، حملات خود را به دولت اقلیم کردستان، نیروهای عراقی و نیروهای آمریکایی متمرکز ساخته بودند. با این وجود انصارالاسلام نتوانست به اهداف خود که همان ایجاد حکومت اسلامی بر پایه‌ی ایدئولوژی سلفی جهادی باشد برسد. الصمیدعی به مانند دیگر اعضای این سازمان درصدد یافتن پوشش و چتر جدیدی برای ایجاد و برپایی نظام اسلامی بود.  

زمانی که هسته‌ی اولیه‌ی دولت اسلامی در عراق بنا نهاده شد، الصمیدعی به این هسته پیوست و نقش رابط میان سازمان جدید و گروه انصارالاسلام را بر عهده گرفت.[11] این نقش نیز گسترده شد و الصمیدعی مسئول برقراری ارتباط با دیگر گروه‌های بنیادگرای اسلامی در سطح جهان اسلام و بیعت آنها با دولت اسلامی عراق بود. به این لحاظ، جایگاه سازمانی او نه تنها در دولت اسلامی، بلکه در میان دیگر گروه‌های اسلام‌گرا مورد اهمیت بود. بر این مبنا، این امکان وجود دارد که الصمیدعی با توجه به تجربه‌ی قبلی خود در سازمان انصار الاسلام، تمامی گروه‌های اسلام‌گرای حاضر در منطقه را تحت چتر دولت اسلامی دعوت کند تا جبهه‌ی دولت اسلامی قوی‌تر گردد.

یک مسئول امنیتی در بغداد که نمی‌خواست نام‌اش فاش شود ضمن اینکه بر نقش الصمیدعی برای ارتباط میان دولت اسلامی عراق و گروه‌های اسلام‌گرای دیگر از لحاظ سازمانی تاکید می‌کند، اظهار داشت که «نباید از نقش فقهی الصمیدعی غافل بود. او در نقش روحانی مذهبی بسیار فعال در سازمان فعالیت کرده است و بعد از اینکه دولت اسلامی در عراق توانست پیش‌روی کند، بخصوص بعد از اشغال موصل در سال 2014، او جمع زیادی از شاگردانی را تربیت کرده بود تا افکار متحجرانه و افراطی را در میان صفوف نیروهای دولت اسلامی گسترش دهند. از این جهت، نقش او در تقویت پایه‌های ساختاری و تشویق اعضای بیشتر برای پیوستن به سازمان دولت اسلامی بعد از کشته شدن ابوبکرالبغدادی و بعد از شکست آنها در نبرد با نیروهای عراقی بسیار مهم است. همچنین او نیز بعد از اشغال موصل، به مقام رئیس شورای قضایی دولت اسلامی منصوب شد. این شورا وظیفه‌ی اجرای حدود شرعی در مناطق تحت تصرف داعش را داشت.»[12]

کارکرد سازمانی ابوالحسن الهاشمی القریشی

ابراهیم القریشی خلیفه‌ی پیشین با الصمیدعی ارتباط بسیار نزدیکی داشته است. القریشی، الصمیدعی را در مقام رئیس شورای قضایی ابقا می‌کند. الصمیدعی به دلیل صدور فرمان‌های کشتار شهروندان عراقی، به قاضی الدم مشهور می‌شود.[13] یک کارشناس حوزه‌ی بنیادگرایی اسلامی معتقد است که به دلیل رفتار خشونت‌بار و وحشیانه‌‌ای که در گذشته داشته است، او چهره‌ای بسیار خشن و افراطی در داخل سازمان دولت اسلامی دارد.

در زمان جنگ‌های میان سازمانی و داخلی میان گروه‌های اسلام‌گرا در سوریه بعد از عدم تبعیت و عدم بیعت جبهه النصره با دولت اسلامی، الصمیدعی با دو ماموریت به سوریه می‌رود:

  • صف‌آرایی مجدد و ایجاد روحیه به سربازان شکست‌خورده‌ی دولت اسلامی در سوریه که در جنگ با دیگر جهادی‌ها با شکست روحیه‌ مواجه شده‌ بودند و رمقی برای جنگ نداشتند.
  • پیشبرد و فرماندهی جنگ علیه نیروهای جهادی معارض دولت اسلامی

آینده‌ی دولت اسلامی تحت رهبری خلیفه‌ی جدید

استراتژی دولت اسلامی از آغاز تا اکنون در دو لایه قابل تعریف بود:

  • لایه اول: فتح و گسترش قلمرو جغرافیایی در خاورمیانه و زیرمجموعه‌های این منطقه‌ی امنیتی
  • لایه‌ی دوم که بعد از فرسایش جنگ به سود نیروهای ائتلاف بین‌الملل، نیروهای عراقی و نیروهای کرد بود و سازمان دولت اسلامی بر ساحل و غرب آفریقا متمرکز شد در عین زمانی که عملیات‌هایی پراکنده در منطقه‌ی امنیتی خاورمیانه هم انجام می‌دادند

با وجود اینکه دامنه‌ی عملیات‌های سازمان در این دو مجموعه‌ی امنیتی پراکنده شده بود، اما بعد از انتصاب الصمیدعی، لایه‌ی سومی دیگری از استراتژی و فعالیت‌ها افزوده شد که آن اهتمام به قضیه‌ی فلسطین است. تا اکنون چند عملیات در اسرائیل صورت گرفته است که دولت اسلامی مسئولیت آن را بر عهده گرفت. اگرچه در این باب، اینطور به نظر می‌رسد که دولت اسلامی در مورد مسئله‌ی فلسطین از همان تاکتیک‌هایی استفاده می‌کند که طالبان قبل از 15 آگوست علیه دولت پیشین افغانستان استفاده کرد، البته پردازش به این چند و چون این استراتژی در این مقال نمی‌گنجد و در نوشته‌های بعدی به آن پرداخته خواهد شد.

با این حال در وضعیتی که دولت اسلامی بنیان‌گذار خود یعنی ابوبکر البغدادی را از دست داده است و جانشین او، نتوانسته است حتی در منظر عامه ظاهر شود و یا سخنرانی ارائه دهد و با توجه به شکست روحیه‌ی جنگجویان دولت اسلامی، ماموریت خلیفه جدید دشوار است. با توجه به خلاءهایی که در سازمان دولت اسلامی است و تجاربی که ابوالحسن الهاشمی القریشی دارد به نظر می‌رسد اولویت‌های الصمیدعی به شرح ذیل باشد:

  • سازماندهی نیروهای پیشین و جلب و جذب نیروهای جدید به صفوف دولت اسلامی
  • تقویت روحیه میان نیروها و لایه‌های زیرین سازمان از طریق نصوص دینی اسلامی و به خصوص نصوصی که شکست را به مثابه‌ی تقدیری از جانب خدا می‌داند و پیروزی را وعده‌ی خداوند برای مسلمین می‌پندارد. این تقویت روحیه از طریق دروس حضوری و محتواهای بنیادگرایانه در شبکه‌های مجازی انتشار پیدا خواهند کرد.
  • استحکام مبانی فقهی و شریعت در میان واعظان و روحانیون مذهبی و تاکید بر گسترش این مبانی در میان نیروهای جنگجو و اعضای دولت اسلامی در سراسر جهان
  • ایجاد ارتباط با شعبه‌های جدا افتاده‌ی دولت اسلامی که در زمان ابوابراهیم القریشی این شعبات ناامید از شعبه‌ی مرکزی شده بودند.
  • ایجاد ارتباط با دیگر گروه‌های اسلام‌گرا برای اتحاد و وحدت تحت چتر دولت اسلامی عراق و شام
  • دست یازیدن به قساوت قلب و استراتژی رعب و وحشت و افزایش حملات خونین و مهیب علیه اهداف نظامی و غیرنظامی

به این صورت، اینطور می‌شود تصور کرد که دولت اسلامی با آمدن رهبر جدید احیا شده است. این احیا شدن البته به معنای این نیست که سازمان قبلاً با شکست مواجه شده بود. بعد از مرگ البغدادی برخی از نیروهای داعش به سلول‌های خفته پناه بردند و برخی دیگر از آنها با توجه به اختلافات سازمانی، عملیات‌هایی را طرح‌ریزی کردند. آنچه واضح است، احیای دوباره‌ی دولت اسلامی تحت زعامت رهبر جدید، نیازمند رویکردهای نوینی برای مبارزه است. غیر از این و دست یازیدن به رویکردهای سنتی مقابله با تروریسم و افراطیت، ره به منزل مقصود نخواهد برد.  

حسین احسانی پژوهشگر انستیتوت مطالعات استراتژیک است. او فارغ‌التحصیل از رشته‌ی مطالعات خاورمیانه‌ی دانشگاه تهران است و بر روی بنیادگرایی اسلامی و مطالعات امنیتی تمرکز دارد. چند کتاب در حوزه‌ی بنیادگرایی و افراطیت اسلامی توسط ایشان تالیف و ترجمه شده است.


[1] تفسیر نمونه‌ی مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1386

[2] این تبلیغات در کانال‌های تبلیغاتی دولت اسلامی بعد از مرگ ابوابراهیم الهاشمی القریشی منتشر شده بود، اما برای مطالعه‌ی بیشتر نگاه کنید به: «کشته شدن ابوابراهیم القریشی و راه طولانی مبارزه با بنیادگرایی اسلامی» منتشر شده در بی‌بی‌سی فارسی، https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-60272336

[3] یک کارشناس حوزه‌ی بنیادگرایی اسلامی

[4] نگاه کنید به مقاله‌ی «کشته شدن ابوابراهیم القریشی و راه طولانی مبارزه با بنیادگرایی اسلامی» منتشر شده در بی‌بی‌سی فارسی، https://www.bbc.com/persian/blog-viewpoints-60272336

[5] نگاه کنید به: دولت اسلامی، عطوان، عبدالباری، ترجمه احسانی، حسین، انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان و انتشارات امیری، 1389

[6]منازعه ترکان عثمانی با عرب‌ها نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. ترکان عثمانی خلافت را از دست عرب‌ها قبضه کرده بودند و عرب‌ها کوشش می‌کردند تا خلافت را به مسیر اصلی بازگردانند. همچنین در نظر نظریه‌ پردازان خلافت جدید به مانند رشید رضا، به منظور تساهل میان امت مسلمه، پایتخت خلافت باید میان اسلامبول و مکه باشد. بهترین مکان موصل در عراق است که محل وصل و آشتی است و موجب وحدت مسلمین می‌باشد، دلیل اعلام خلافت در موصل توسط دولت اسلامی عراق و شام در این بستر قابل تحلیل است.

[7] نگاه کنید به: «من هو الصميدعي الزعيم الجديد لتنظيم الدولة؟» https://www.noonpost.com/content/43279

[8] یک کارشناس حوزه‌ی تروریسم

[9] یک کارشناس حوزه‌ی بنیادگرایی اسلامی

[10]  نگاه کنید به: «السيناريوهات المستقبلية للجماعات السلفية الجهادية في الشرق الأوسط»، نجات، سید علی، مركز البيان للدراسات والتخطيط، 2021

[11] یک مسئول امنیتی عراق که نخواست نامش فاش شود.

[12] یک مسئول امنیتی عراق که نخواست نامش فاش شود

[13] نگاه کنید به: «من هو الصميدعي الزعيم الجديد لتنظيم الدولة؟» https://www.noonpost.com/content/43279