کی‌ها می‌جنگند و چرا؟

ملت – دولت‌های دموکراتیک با یکدیگر نمی‌جنگند، اما تعامل می‌کنند و ملت – دولت‌های دموکراتیک از طریق انتخابات شفاف در دست به دست شدن قدرت تلاش می‌کنند. گرسنگان می‌جنگند؛ جنگ ملت‌های ثروت‌مند با کشورهای فقیر با توجیه امنیت جهانی به وقوع می‌پیوندد.

قدرت اقتصاد بهتر، رفاه فردی و جمعی و توسعه‌ی دوام‌دار صلح را پدید می‌آورد؛ حیوانات دو گروه اند، گروه اول درندگان اند، همین که گرسنه شوند برای بقای خود می‌درند و آرامش محیط را از بین می‌برند .گروه دوم، حیوانات اهلی اند برای بقای خود یا تلاش و کار می‌کنند و یا هم برای شادی دیگران ادا و شکلک در می‌آورند.

انسان‌ها اما سه گروه اند: گروه اول، انسان‌های گرسنه اند که برای بقای خود می‌جنگند، سرقت می‌کنند و یا هم می‌درند و یا برای تأمین منافع افراد زیرک جنگانده می‌شوند.

گروه دوم، کسبه‌کاران، پیشه‌وران، تاجران، صنعت‌گران و زمین‌داران، اهل علم و دانش اند. این گروه‌ها هرگز به روی یکدیگر سلاح نمی‌کشند. بیان این گروه‌ها زبان و تعامل است. چون رفاه اقتصادی و دارایی منقول و غیر منقول آن‌ها مانع از جنگ مسلحانه می‌شود. گروه سوم، افراد زیرک اند. این گروه کمتر کار می‌کنند و بیشتر استثمار می‌کنند.

جنگ‌های آینده، جنگ آب خواهد بود. در واقع به دلیل گرم شدن زمین ناشی از افزایش گازهای گل‌خانه‌ای، یخچال‌های طبیعی به تدریج  آب می‌شوند، بخشی از زمین‌های زراعتی یا زیر آب خواهند رفت و یا به دلیل افزایش نفوس و تقسیم زمین‌های ارثی بین چندین ورثه سطح کاشت تولیدات زراعتی کم خواهد شد و آب‌های شور و تلخ که اهمیتی برای زراعت ندارند، افزایش خواهند یافت. بنابراین، اقتصاد سیاسی آب به مفهوم اهمیت آب‌های شیرین، ارزش آن در روابط و یا تضاد بین کشورها افزایش می‌یابد. حال این پرسش نیز  طرح می‌شود که نوعیت جنگ اقتصاد سیاسی آب کدام اند؟

جنگ اقتصاد سیاسی آب، جنگ رو در رو و یا جنگ‌های بزرگ بین کشورها به هدف تسخیر قلمرو سرزمینی دیگران نیست. زیرا جنگ‌های بزرگ یا به وسیله‌ی قوانین بین المللی مهار می‌شوند و یا کشور – ملت‌ها به دلیل هزینه‌های بسیار زیاد جنگ‌های کلان علاقه‌ای   به وقوع آن ندارند. بنابراین، جنگ‌ها در اقتصاد سیاسی آب دو نوع اند:

نوع اول، جنگ‌های نیابتی  استفاده از قوم و مذهب و به خدمت گرفتن افراطیون و آن‌عده از مردم روستایی که بی‌سواد مانده اند، است. در چنین جنگ‌ها، افغانستان به دلیل ترویج قومیت‌محوری و تبلیغات افراطیون در روستاها برای افزایش اختلافات مذهبی بیشترین آسیب را خواهد دید.

نوع دیگر این جنگ، «جنگ‌های دموکراتیک » است. چنین جنگی در نظریه‌های اقتصادی، بیشتر در بین کشورهای که از نظام سیاسی – اقتصادی لیبرال پیروی دارند در بین آن‌ها اتفاق خواهد افتاد. این جنگ در ذیل تعامل و یا قدرت و توانایی بالا در مذاکرات قابل تعریف است. از این رو در چنین جنگی به دلیل ضعف مطالعات حضور سران قومی و افراطیون در قدرت و فقر اندیشه افغانستان همانند مذاکرات پیرامون خط دیورند خواهد باخت.

راه حل:

مردم افغانستان هیچ چاره ای ندارند، مگر این که:

 ۱-  در  افغانستان باید سیاست‌های ناسیونالیسم تباری و استفاده‌ی نا مشروع از ارزش‌های اعتقادی، به نفع سیاست ناسیونالیسم ملی تعویض شود.

۲- در افغانستان باید نخبگان ملی‌گرا و توسعه‌محور قدرت را به دست بگیرند. در واقع هر فرد و ‌گروهی که مباحث تباری و اختلافات مذهبی را وسیله‌ی بقای خود در حکومت ساخته اند، باید از حکومت رانده شوند.

۳- با کشورهای منطقه به شیوه‌ی بازدارنده‌گی و منطقی تعامل نمایند. مثلا افغانستان آب دارد و کشورهای منطقه به آب زراعتی ضرورت دارند. بنابر این، اگر کشورهای منطقه فراتر از توافقات قبلی آب می‌خواهند، دولت افغانستان نیز می‌تواند در برابر آن نفت و گاز و برق مطالبه نماید. لذا، خوب است نیروهای دفاعی و امنیتی بازهم تقویت شوند تا این نیروها بتوانند امنیت مدیریت آب کشور را تامین نمایند.

۴- هر جنگی و از هر نوعی که اتفاق افتد، افغانستان و مردم آن بازنده خواهند بود. شرر اندازی‌های قومی، مذهبی، زبانی و … برای رفاه مردم و توسعه‌ی افغانستان آفت است. همان ‌طوری که در چهل سال گذشته افغانستان و مردم آن باختند، باز هم اگر از درون یک‌پارچه و قوی نشوند و مبتنی بر رفاه و توسعه مردم و کشور تعامل ننمایند، باز هم خواهند باخت.  صلح با توصیه، و میان‌جی‌گری تامین نمی‌شود. صلح با اصلاحات اراضی، تقسیم عادلانه‌ی ثروت و رفاه یکسان تامین می‌شود.