نیازمند یک‌صدایی و اتحاد هستیم

نمی‌دانم با کدامین ادبیات از افغانستان امروز بگویم؛ کشوری که در شرایط دشوار و در مسیر نا معلوم قرار گرفته است. اگر یک قدم آن‌سوتر از کابل پای بیرون نهیم، فرزندان این سرزمین به جرم هیچ کشته می‌شوند. می‌گوییم افغانستان دیگر به سال‌های سیاه قبل و جنگ‌های داخلی برنمی‌گردد، اما خطر آن زیاد است. امروز دوباره به جای تعریف‌های مدرن حق زن و مرد، آزادی و مفاهیمی چون دمکراسی، حق حاکمیت مردم جایش را به چرکی و پوسیده گی داده است. خطر کشته شدن به جرم پوشیدن لباس پاک، یا اصلاح سر و صورت، در تمام کشور به‌ جز چند کلان شهر، بیشتر شده است.

دسترسی به خدمات مخابراتی در روستاها محدود به چند ساعت در روز است، نوشتن گناه نابخشودنی است، گوشی هوشمند داشتن بیرون از شهرهای بزرگ، جرمی به بزرگی جزای اعدام است. دست‌آوردهای هژدۀ سالۀ زنان  افغانستان در شعار برگشت ناپذیر است اما آیا خبر داریم که اسم زنان دوباره در روستاها محرم شده است و کسی حق ندارد نام زن را در اجتماع ببرد. صلح دوحه دست‌آوردهایی به بزرگی محاصرۀ اکثر مراکز ولایات افغانستان دارد. جوانان آگاه و تحصیل  یافته صدایی در کابل دارند، اما در روستاها چنین نیست. امیدها در حال خشکیدن است.  یک عده شعار مقاومت را زمزمه می‌کنند.

شهروندی به مفهوم مدرن آن نابود شده است. مفهوم‌ها غروب کامل کرده است، ادبیات مفهومی بارور شده از آزادی و ارزش‌های انسانی در حال نابودی است. حربۀ کفر چنان حکم‌رانی می‌کند که گپ زدن در مورد آب و هوا هم باید با سانسور یک‌جا باشد تا مبادا در قضاوت‌خانۀ ذهن بی‌سواد مسلح، تفسیری به کفر نگردد و گوینده به رگبار بسته نشود. شاید آخرین کتاب‌هایی باشد که نوشته می‌شوند، شاید فرجامین شعرهای است که سروده می‌شوند.

مبادا برگردیم و برای این از دست رفته‌ها، اشک بریزیم و یک‌ سال قبل از امروزمان نوستالژی ابدی شود.  امروز در آخرین روزه‌های زنده‌گی «دست‌آوردهایی» که می‌گویند هستیم. افغانستان در زیر سایۀ سیاه خفقان‌آور تجربۀ سال‌های سیاه در حال فرو رفتن است.  ما نیازمند بسیج ایستایی و هم‌صدایی با یک‌دیگر استیم، دیگر فرصت برای اندیشیدن در محور خواست‌های کوچک نیست، در مقابل گرد باد سیاهی به اتحاد و یگانگی نیازمند هستیم. صلح در سایۀ وحشت معنی ندارد، افغانستان به بهانۀ صلح قتل عام می‌شود و ما در نقطه‌ی ایستاده ایم که باید بپرسیم چی باید کرد؟

جوانان در این لحظه آن را فرصت دارند تا در اتحاد جمعی صرف نظر از گرایش‌های سیاسی، فکری و قومی، برای نجات کشور از وحشت، با فریاد نیاز به صلح و آرامش متحد شوند. از آرامش شکنندۀ کابل  گام فراتر نهاده حقیقت حاکم در سرتاسر افغانستان را به بحث بگیرند. قصۀ صلح دوحه نیازمند باز بینی بوده و از این راه تجربه نشان داد که صلح ناممکن است. نهادهای بین‌المللی به شمول بانک جهانی باید پرداخت مصرف نماینده‌گان صلح طالبان را قطع و کوشش‌های جهانی از داخل افغانستان و به دست افغانان آغاز شود تا از طریق مشروع صلح به دست آید. تکرار اخطارها به این هدف که آخرین فرصت برای افغانان است تا به قیمت تسلیمی، پروسۀ دوحه را قبول کنند، قبول کردنی نیست. باید در آخرین فرصت بیدار شویم و برای دست‌یابی به امنیت ساخته و پرداخته شده به دست خودمان ایمان بیاوریم تا نتیجه بدهد.