ایالات متحده، افغانستان را در وضعیت دشوار قرار داده است

ترجمه‌ی متن سخنرانی جنرال مک ماستر مشاور پیشین امنیت ملی کاخ سفید در کنفرانس امنیتی هرات

از دکتر داوود مرادیان رییس انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان و تمام دوستانی که زمینه‌ی حضور مجازی‌ام را در کنفرانس امنیتی هرات فراهم کردند، سپاس‌گزارم. از  مهمان‌نوازی میزبانان هراتی‌ام متشکرم و مفتخرم که خودم را نیمه‌هراتی می‌دانم. من در هرات وظیفه اجرا کرده ام و در آن شهر قطعا احساس بیگانه‌گی نمی‌کنم.

شرایط حساس کنونی برای افغانستان، منطقه و امریکا بسیار مهم است. وضعیت دشوار برای منطقه افغانستان و امریکا رقم خورده است. ایالات متحده یک توافق‌نامه خیلی ناقص و پر از عیب را با گروه طالبان امضا کرد. امتیازهای که در این توافق‌نامه به طالبان داده شده است، مجموع افغان‌ها و هیات مذاکره‌کننده‌ی افغانستان را که در دوحه با طالبان گفتگو می‌کند، در وضعیت خیلی دشوار قرار داده است. من در این جا نظرات خود را در مورد تجربه‌ی دو دهه‌ی گذشته‌ ما توضیح می‌دهم و می‌خواهم به این سوال پاسخ دهم که چرا ما به این جا رسیدیم و چه کاری کرده می‌توانیم تا آزادی‌های را که افغان‌ها به دست آورده اند حفظ شود و افغانستان و تمام بشریت آینده‌ی روشنی داشته باشند.

خسته‌گی و درمانده‌گی ایالات متحده از جنگ پرهزنیه‌ی افغانستان ناشی از استراتژی‌های ناپایه‌دار، ناموثر و کوتاه مدتی بود که برای بحران پیچیده و بلند‌مت افغانستان طراحی شده باشد. ما باید یک استراتژی پایدار با دید بسیار بلند مدت برای بحران پیچیده‌ی افغانستان می‌داشتیم. آرزوی ما برای پیروزی زودهنگام در افغانستان در آغاز جنگ با طالبان و القاعده برآورده شد. ما در آغاز کمپین نظامی‌ مان در افغانستان موفق شدیم که حکومت طالبان را سرنگون کنیم. اما این آرزوی پیروزی زودهنگام و عجله‌ی ما برای پایان ماموریت مان در افغانستان سبب شد که توجه ما به سمت دیگر معطوف شود. ما نتوانستیم پیروزی نظامیی را که در آغاز به آن دست یافته بودیم با حمایت از اقداماتی که پیروزی سیاسی ما را در افغانستان و منطقه تضمین می‌کرد و گروه‌های تروریستی را از اقدامات خراب‌کارانه باز‌می‌داشت تقویت کنیم.

متاسفانه اندکی پس از سقوط طالبان توجه امریکا به جنگ عراق معطوف شد. جنگ عراق که تصور می‌شد به زودی به پایان می‌رسد بدل به کمپین ضد تروریستی بسیار زمان‌گیر شد. امریکا در جنگ عراق گیر ماند و طالبان از فرصت استفاده کردند. گروه طالبان به حمایت القاعده و بازوی استخباراتی ارتش پاکستان یا آی‌اس‌آی دوباره منسجم شدند و در افغانستان جنگ راه‌‌انداختند.

حکومت بارک اوباما در سال ۲۰۰۹ با بحران مالی جهانی دست و پنجه نرم می‌کرد. بحران مالی هم‌زمان بود با خسته‌گی  عمومی در امریکا از جنگ افغانستان. حکومت بارک اوباما در چنین شرایطی به خارج کردن نیروهای امریکایی از افغانستان آغاز کرد بدون این که یک نتیجه‌ی پایدار و روشن از ماموریت ما در افغانستان به دست آمده باشد. آن حکومت برمبنای این توهم سیاست‌گذاری کرد که گویا طالبان چیز جدا از القاعده هستند. اشتباه دیگر حکومت اوباما این بود که میزان همکاری‌های امریکا و پاکستان را دو چند ساخت ولی همکاری‌های امریکا و نیروهای امنیتی افغانستان را که در خط اول مبارزه با طالبان و القاعده قرارداشتند ارتقا نداد. در زمان اوباما میزان حمایت امریکا از نیروهای امنیتی افغانستان به تناسب همکاری ایالات متحده با پاکستان بسیار محدود بود. توهم جدایی طالبان از القاعده که که حکومت اوباما دچار آن بود، سبب شد که توجه این حکومت به مبارزه‌ی محدود با القاعده در پاکستان معطوف شود و در افغانستان بیشتر به دنبال مذاکره با طالبان باشد.

تردیدی نیست که اگر نظام امنیتی پاکستان از هم بپاشد و این کشور به کلی از غرب تجرید شود، ضریب تهدید تروریسم برای کشورهای غربی به صورت نجومی بلند می‌رود. احتمال این هم زیاد است که یک پاکستان ورشکسته و منزوی با جمهوری هند وارد جنگ شود. اگر پاکستان و هند وارد یک جنگ تمام عیار شوند، احتمال آن زیاد است که در آن از جنگ‌افزارهای اتومی استفاده شود. جنگ اتومی در یکی از نقاط مهم جهان، بسیار خطرناک است. اما این تصور ایالات متحده هم غلط است که کمک‌های نظامی و مالی به پاکستان این کشور را وادار خواهد کرد تا علیه گروه‌های تروریستی اقدام کند. امریکا پس از یازده‌ی سپتامبر با همین تصور غلط کمک‌های نظامی و مالی فراوانی در اختیار پاکستان قرار داد.

رهبران ایالات متحده این واقعیت مسلم را نادیده گرفتند که هندهراسی اساس سیاست خارجی پاکستان است. سیاست پاکستان در قبال افغانستان هم هندمحور است. جنرال‌های پاکستانی، طالبان و دیگر گروه‌های تررویستی را حمایت می‌کنند تا این گروه حداقل بخشی از افغانستان را بدل به عمق استراتژیک  پاکستان کند. تصور پاکستان این است که در نبود طالبان، هند از طریق دولت دوستی که در افغانستان دارد، پاکستان را محاصره خواهد کرد. این کوتاه‌بینی رهبران ایالات متحده سبب امضای یک توافق بد بین امریکا متحده و طالبان شد و این توافق رهبران افغانستان را در وضعیت دشوار قرار داده است. آنان ناگزیر اند از موقف نه‌چندان قوی که ناشی از توافق بد امریکا و طالبان است، با این گروه وارد گفتگو شوند. توافق  ۲۹ فبروری سال ۲۰۲۰ که واشنگتن آن را با طالبان امضا کرد، زمینه را برای خروج نیروهای امریکایی از افغانستان که آرزوی دونالد ترمپ است، فراهم می‌سازد اما بهای آن برای افغانستان خیلی سنگین است.

در حال حاضر که گفتگوهای صلح افغانستان در قطر به بن‌بست خورده و ایالات متحده به خروج تاکید دارد، طالبان حملات شان را بر ضد نیروهای امنیتی افغانستان و غیرنظامیان شدت بخشیده اند. هدف طالبان این است که مناطق مهم افغانستان  از جمله مناطقی را که در امتداد مرز افغانستان و پاکستان واقع است و مسیر ترانزیت و قاچاق مواد مخدر به حساب می‌آید، تسخیر کنند. روشن است که زنده‌گی زیر حاکمیت طالبان چه معنا دارد. هیچ کسی باید در این مورد دچار توهم نشود، حاکمیت طالبان یعنی سرکوب بی‌رحمانه‌ی آزادی، شکنجه، اعدام‌های دسته‌جمعی و محاکمه‌ی هر کسی که تعبیر انحرافی طالبان از دین را قبول نکند.

به درستی روشن نیست که جوبایدن چه نگاهی به افغانستان دارد و چه سیاستی را در پیش می‌گیرد، این هم واضح نیست که آيا او  استراتژی پر عیب و نقص حکومت ترمپ را اصلاح خواهد کرد یا نه. اما انتظار می‌رود که ایالات متحده و دیگر کشورهای ایتلاف بین‌المللی ضد تروریسم به دلیل انعطاف‌ناپذیری طالبان یک استراتژی هماهنگ و پایدار برای افغانستان تدوین کنند که مبتنی بر واقعیت‌ها باشد نه خوش‌باوری غیر واقعی. از دید من این استراتژی باید مبتنی بر  سه واقعیتی باشد که افغان‌ها همیشه از آن سخن می‌گویند:

-عملیات‌های ضد تروریستی امریکا در صورت فروپاشی نظام امنیتی افغانستان و بی‌ثباتی مداوم بی‌فایده است.  نیروهای دلیر امنیتی افغانستان در خط اول پیکار بر ضد تروریسم، طالبان و القاعده قرار دارند.

– طالبان ارتباط متقابل و درهم‌تنیده با دیگر گروه‌های تروریستی دارند. تلاش‌های بین‌المللی باید معطوف به نابودی زیست‌بوم تروریستی جنوب آسیا شود. طالبان بخشی از این زیست‌بوم اند و از آن جدا نمی‌باشند.

-پاکستان تا زمانی که از حمایت طالبان و دیگر گروه‌های تروریستی دست نمی‌کشد که بهای این حمایت بسیار سنگین شود.

استراتژیی که ساخته می‌شود  باید برای حمایت از تلاش‌های رهبران افغانستان به منظور دست‌یابی به این سه‌ هدف در خدمت گرفته شود:

-تقویت‌بخشی افغانستان و نیروهای امنیتی آن در برابر قوت‌ فزاینده و قابلیت‌های طالبان به ویژه در نوار مرزی با پاکستان. این امر مستلزم تقویت حکومت‌‌داری و حاکمیت قانون نیز می‌باشد. تضعیف شبکه‌های جرمی که نقش عمده در ضعیف‌سازی حکومت دارند و تقویت کارایی و موثریت نیروهای امنیتی افغانستان.

-تشویق همسایه‌های افغانستان به ایفای نقش‌سازنده و ترغیب پاکستان وایران به تخریب‌کاری کمتر. ایالات متحده و دیگر کشورهای دنیا باید تلاش کنند تا رهبران پاکستان قانع شوند که به سود اسلام‌آباد است تا راه دیپلوماسی را با افغانستان در پیش گیرد و از استفاده‌ی نیروهای تروریستی برای دست‌یابی به اهداف سیاست خارجی‌اش بپرهیزد. تمام کشورهای که در امنیت افغانستان منافع دارند به ویژه امارات متحده‌ی عربی، عربستان سعودی و چین باید کمک‌های شان را به پاکستان متوقف کنند تازمانی که این کشور به حمایت از طالبان، شبکه‌ی حقانی، لشکر طیبه و دیگر گروه‌های تروریستی پایان نداده است.

– دوام کمک‌های بین‌المللی به افغانستان. شهروندان امریکا و دیگر کشورهای غربی باید قانع ساخته شوند که حمایت دوام‌دار از افغانستان بسیار کم‌هزینه‌تر از سقوط این کشور و دیگر بخش‌های از جنوب آسیا به دست گروه‌های تروریستی است. تمام کشورهای غربی و شهروندان آنان باید بدانند که حمایت از افغانستان، حیات و آزادی آنان را در برابر بربریت و توحشی که تمدن معاصر را تهدید می‌کند، تضمین خواهد کرد.

خواهش من از افغان‌ها این است که قصه‌ی درد و رنج خود را به جهانیان بگویند و به آنان توضیح دهند که در حال حاضر چه خطراتی افغانستان را تهدید می‌کند.