کابل، کشمیر و کراچی

توضیح: جنرال محمد اسد درانی از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۲ رییس سازمان امنیت و استخبارات پاکستان آی‌اس‌آی بود. دید او در مورد مسایل مرتبط به افغانستان و هند در واقع بازتاب نوع نگاه ارتش و استخبارات پاکستان است، به همین دلیل این یادداشت او برگردان و نشر شده است. جنرال درانی در  این یادداشت می‌گوید که پاکستان به رغم فشارهای جهانی ارتباطش را با گروه طالبان حفظ کرد و به کمک همین روابط، آمدن این گروه روی میز مذاکره  تسهیل شد. او در این یادداشت هم‌چنان می‌گوید که حمایت پاکستان از جدایی‌طلبی مسلحانه در وادی کشمیر تا زمانی ادامه خواهد یافت که هند روی سرنوشت این وادی با پاکستان به یک توافق تن دهد. در ترجمه‌ی این یادداشت، آن بخش‌هایی که برای مخاطب سایت رادیو نوروز جالب و مهم نبود، حذف شده است.

خورشید علی خان سر لشکر عادی نبود. او جنرال کارکشته‌یی بود که توانایی‌های منحصر به فرد داشت. خورشید علی خان به رغم رفتار متواضع و سنگین، یک مربی برجسته و سخت‌گیر نظامی  بود. او در کنار آراسته‌گی با هنر جنگ از لحاظ شخصیتی بسیار با وقار بود و تمام فضایل یک سپاهی را بازتاب می‌داد. خورشید علی خان در رزمایش‌ها همیشه از من می‌خواست که برنامه‌های امنیتی و راهبردهای جنگی طراحی کنم و بعد طرح‌هایم را اصلاح می‌کرد، من همیشه از او می‌آموختم و مدیونش هستم.

خورشید علی خان به عنوان فرمان‌دار ایالت مرزی شمال‌غربی – خیبرپختون‌خواه کنونی – از من خواست، افکارم را در مورد چگونه‌گی رسیده‌گی به برخی از مسایل حل نشدنی مربوط به کشور ما بیان کنم. افکارم را در قالب یک مقاله به ایشان توضیح دادم. مقاله‌یی که نوشتم « کلاف پیچیده‌ی کاف‌های سه‌گانه» عنوان داشت. کاف‌های سه‌گانه کابل ، کشمیر و کراچی بودند. خورشید علی خان از مقاله‌ام استقبال کرد. وقتی این مقاله را می‌نوشتم از ارتش بازنشسته شده بودم، اما تصور می‌کنم که مسایلی که آن‌جا آورده بودم، به اوضاع کنونی هم مرتبط است و جا دارد که به آن کاف‌های سه‌گانه بپردازیم. از خورشید علی خان برای ارج‌گذاری به او در این جا یادآوری کردم.

کابل

تحولات کابل پایتخت افغانستان که بیشتر از هر پایتخت دیگر به اسلام‌آباد نزدیک است، روی اوضاع پاکستان اثر‌گذار می‌باشد. واقعیت  این است که شناخت افغانستان بسیار دشوار است و ما به دلیل ضعفی که در شناخت افغانستان داشتیم، هزینه‌های کلان پردختیم.

به عنوان مثال؛ پس از عقب نشینی اتحاد شوروی، ما که شیفته‌ی مقاومت‌گران ضد روسی بودیم و تصور می‌کردیم که با پیروزی آنان دنیا گل و گل‌زار می‌شود، متوجه شدیم که نیروهای قبیله‌یی  ممکن است هدف مشترک شکست اشغال‌گران خارجی را  دنبال کنند، اما پس از رفع خطر اشغال، به جان هم می‌افتند. ما این  درس را با پرداخت هزینه‌های بسیار آموختیم.

ما دیدیم که گروه‌های مجاهدین چگونه برای دست‌یابی به قدرت دولتی در کابل با هم‌دیگر درگیر شدند. حتا قبل از افتادن کابل به دست مجاهدین، درگیری‌های میان‌گروهی بین آنان شروع شده بود و به همین دلیل بود که در جنگ جلال‌آباد ناکام ماندند. تاریخ‌شناسی که در رده‌های تصمیم‌گیری قرار دارد باید زنگ خطر را به موقع و درست به صدا در بیاورد. آن زمان هیچ تاریخ‌شناسی در رده‌های تصمیم‌گیری در پاکستان قرار نداشت.

افغانستان‌شناسان ماهر و رهبران بادرک افغان شدیداً مخالف استفاده از جنگجویان غیرمتعارف در نبردی متعارف مانند جنگ جلال آباد بودند.

هنگامی که طالبان به عنوان یک نیروی ضد مجاهدین ظهور کردند، ما متعجب شدیم. قوت فزاینده‌ی جنبش طالبان در مراحل اول ظهور شان ما را شگفت‌زده ساخت. ما دیدیم که کادرهای نظامی  کمونیست افغان ریش‌های بلند گذاشتند به طالبان پیوستند و تانک‌ها و چرخ‌بال‌های آنان را به حرکت آوردند.

 پس از یازده‌ی سپتامبر این طور وانمود شد که ما در افغانستان نقش مخرب داریم، اما اقدامات  ما بیشتر از سر ناگزیری بوده است، ما متناسب به اقدامات دیگران برای حفظ منافع خود اقدام کردیم.

استراتژی  هند ایجاد یک افغانستان دشمن پاکستان است، اما ما به دلیل مزیت همسایگی و اتصال جغرافیایی، توانستیم آن را مهار کنیم. منابع رسمی پاکستان در مورد اقدامات ما برای مهار استراتژی هند آن قدر اغراق کردند  که شماری از افغان‌های کج‌خیال و بدگمان متقاعد شدند که دخالت ما در افغانستان صرف به هدف  دور نگه داشتن هند بوده است.

اما چنین چیزی واقعیت ندارد. منافع ما و امریکا در افغانستان مثل دهه‌ی هشتاد سازگاری نداشت.

پس از عقب‌نشینی شوروی از افغانستان، منافع امریکا هرگز با منافع ما مطابقت نداشت. ما مشتاق همکاری و دریافت کمک از آن‌ها بودیم و حتا پس از 11 سپتامبر معتقد شدیم كه روابط دوجانبۀ ما دوباره «استراتژیك» خواهد شد، اما چنین اتفافی نیافتاد. به همین دلیل بود که امریکا و پاکستان نتوانستند در مورد افغانستان به صورت هماهنگ و هم‌سو عمل کنند. از آ‌ن‌جایی که با امریکا همسو نبودیم، ناگزیر با قدرت‌های دیگر هماهنگ شدیم.

ما علاوه بر بهبود روابط با ایران و روسیه و تقویت‌بخشی مناسبات با چین و ترکیه، روابط خود را با طالبان  حفظ کردیم. ما به رغم  فشارهای شدید خارجی توانستیم این روابط را حفظ کنیم و به کمک همین روابط،کمک کردیم که طالبان روی میز مذاکره بیایند.امااکنون برای پیشرفت گفتگوهای درون‌افغانی، به برخی از متخصصان افغان‌شناس – متخصصانی که در روان‌شناسی افغان‌ها تبحر داشته باشند- و افرادی که دارای اعتبار در میان جناح‌های اصلی سیاسی افغانستان هستند، نیاز داریم. پیشرفت در گفتگوها به کمک متخصصان و اشخاص با اعتبار کمک می‌کند که امور افغانستان به افغان‌ها واگذار شود و ما کنار بکشیم.

کشمیر

پیچیده‌گی مساله‌ی کشمیر اگر بیشتر از افغانستان نباشد، به هیچ وجه کمتر نیست. پس از سال ۱۹۸۹ جنبش نیرومند استقلال‌طلبی در آن‌جا به راه افتاد.  قوت روز افزون این جنبش محبوب استقلال‌طلبی در اوایل دهه‌ی 1990 ما را شگفت‌زده کرد، پاکستان در خط حمایت از جنبش استقلال‌طلبی کشمیری‌ها قرار گرفت، اما از پس حل چالش‌های متعددی که این جنبش با آن مواجه بود برنیامد. ایجاد یک چتر سیاسی فراگیر و همه‌شمول برای مقاومت کشمیری‌ها، نفوذ در میان پیکارجویان کشمیری به طوری که منجر به عواقب ناخواسته نشود و ایجاد ارتباط موثر با گروه‌های مقاومت کشمیری، مواردی بود که در آن کمتر موفق بودیم.

باید راهبرد نظامی و سیاسی متناسب با یک‌دیگر باشد، نوسان بین حمایت جدی از نیروهای مقاومت کشمیر ی و پشت کردن به آنان عاقلانه نیست.

گفتگو با هند اقدام بسیار عاقلانه است، طرح چهار ماده‌یی جنرال پرویز مشرف برای حل بحران کشمیر هم مزیت‌های خودش را دارد و قابل دفاع است، مشرف در زمان حکومتش به هند پیشنهاد کرده بود که برای حل بحران کشمیر باید این وادی غیر نظامی شود، حکومت‌داری خودمختار در سراسر کشمیر ایجاد گردد، مرزسیاسی برای کشمیری‌ها کم‌رنگ شود و پاکستان، هند و حکومت محلی خودمختار کشمیر یک کمیته‌ی مشترک برای حل تنش‌های احتمالی به وجود بیاورند. این طرح بسیار عاقلانه است، اما اگر کسی اعتقاد دارد که هندی‌ها داوطلبانه و بدون هیچ فشاری آن را می‌پذیرند بداند که اشتباه می‌کند. تغییر وضعیت حقوقی کشمیر از سوی هند و لغو خودمختاری آن نشان‌دهنده‌ی این امر است.

کراچی

گمان نمی‌کنم که بتوانم راز زوال امنیت  کراچی را به درستی درک کنم، اما کاملاً واضح است که کلان‌شهر چند قومی پر جنب و جوش ما به سمت یک انفجار پیش می رود ولی ما چشمان خود را بسته ایم و عمق بحران را درک نمی‌کنیم.

حتا نگاهی گذرا به مشکل کراچی نشان می‌دهد که معضلات آن ریشه در تاریخ دارد، بسیار پیچیده است و ساختارهای دولتی ما قادر به پاسخ‌گویی به آن نبوده است. یک ساختار بیروکراتیک حزبی یا چیزی شبیه به آن قادر به حل مشکل کراچی نبود و نیست. حکومت دوم بی‌نظیر بوتو که از سال ۱۹۹۳ تا سال ۱۹۹۶ روی کار بود، در مدیریت کراچی کامیاب نبود. حزب مسلم لیگ هم که پس از آن روی کار آمد، موفق نشد. واقعیت این است که هر دو حزب در کراچی آجندای محدود داشتند. آنان می‌خواستند به هر قیمتی حزب قومی مهاجر یا ام‌کیوام را تضعیف کنند و به همین دلیل پروای پیامدهای ناخواسته‌ی اقدامات شان را نکردند. در برخی از موارد هم استبلشمنت به احزاب سیاسی اجازه نداد کاری بکند و معضل جدی‌تر شد. به این وضعیت باید نقطه‌ی پایان گذاشته شود.

جای تعجب نیست صاحبان قدرت همیشه از منافع صنفی و جناحی خود  محافظت می کنند. اما بدترین کار آنان این است که  به ندرت جرات  می‌کنند به آمران سیاسی ، مدنی یا نظامی خود بگویند که بسیاری از مشکلات گندیده و درجازده‌ی ما ممکن است در یک بازه زمانی مشخص برطرف نشود  و بنابراین مدیریت آن‌ها باید بر هر چیزی اولویت داشته باشد.